گیاهی است که آن را مرزنگوش خوانند و آن خوشبوی می باشد و برگ آن به گوش موش می ماند و به عربی آذان الفار خوانند. (برهان). گیاهی است که آن را مرزنگوش خوانند و مرزموش است و مرزنجوش معرب آن است و عرب آن را آذان الفار می گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). ریحان داود. (واژه نامۀ گیاهی). مرزنگوش. مرزنجوش. مردقوش. رجوع به مرزنگوش و حاشیۀ برهان قاطع چ معین ذیل مردقوش و مرزه گوش و مرزنگوش و واژه نامۀ گیاهی دکتر اسماعیل زاهدی ص 116 و ص 129 شود، یک گونه گل که نام علمی آن پاریتاریا کرتیکا و نام عربی آن حشیشهالرمل و حشیشهالزجاج می باشد. (واژه نامۀ گیاهی دکتر اسماعیل زاهدی ص 132)
گیاهی است که آن را مرزنگوش خوانند و آن خوشبوی می باشد و برگ آن به گوش موش می ماند و به عربی آذان الفار خوانند. (برهان). گیاهی است که آن را مرزنگوش خوانند و مرزموش است و مرزنجوش معرب آن است و عرب آن را آذان الفار می گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). ریحان داود. (واژه نامۀ گیاهی). مرزنگوش. مرزنجوش. مردقوش. رجوع به مرزنگوش و حاشیۀ برهان قاطع چ معین ذیل مردقوش و مرزه گوش و مرزنگوش و واژه نامۀ گیاهی دکتر اسماعیل زاهدی ص 116 و ص 129 شود، یک گونه گل که نام علمی آن پاریتاریا کرتیکا و نام عربی آن حشیشهالرمل و حشیشهالزجاج می باشد. (واژه نامۀ گیاهی دکتر اسماعیل زاهدی ص 132)
صدف را می گویند و آن غلاف مروارید است، (برهان)، نوعی است از صدف که به گوش ماهی ماند، (رشیدی)، گوش دریا، (آنندراج)، حرج، (مهذب الاسماء)، ذبل، (منتهی الارب)، صدف، (بحر الجواهر)، منقاف، نوعی گوش ماهی، (از المنجد)، ودع، ودع، (بحرالجواهر) : مرا یک گوش ماهی بس کند جای دهان مار چون سازم نشیمن، خاقانی، من و گوشۀ کهتر از گوش ماهی که گیتی چو دریا مشوش فتاده است، خاقانی، چنان تنگی در او از جوش ماهی که نبود جای در در گوش ماهی، سلیم (از آنندراج)، شد از موج آن بیکران بحر قیر پر از گوش ماهی هزارآبگیر، ملاعبداﷲ هاتفی (از آنندراج)، ، پیاله که از صدف سازند، (برهان)، پیالۀ صدفی، (رشیدی)، پیالۀ شراب ازصدف، (از مجموعۀ مترادفات ص 83) : یک گوش ماهی از همه کس بیش ده مرا تا بحر سینه جیفۀ سودا برافکند، خاقانی، یک گوش ماهیی بده از می که حاضرند دریاکشان ره زده عطشان صبحگاه، خاقانی، باده به گوش ماهیی بیش مده که در جهان هیچ نهنگ بحرکش نیست سزای صبحدم، خاقانی
صدف را می گویند و آن غلاف مروارید است، (برهان)، نوعی است از صدف که به گوش ماهی ماند، (رشیدی)، گوش دریا، (آنندراج)، حَرج، (مهذب الاسماء)، ذَبل، (منتهی الارب)، صدف، (بحر الجواهر)، مِنقاف، نوعی گوش ماهی، (از المنجد)، وَدع، وَدَع، (بحرالجواهر) : مرا یک گوش ماهی بس کند جای دهان مار چون سازم نشیمن، خاقانی، من و گوشۀ کهتر از گوش ماهی که گیتی چو دریا مشوش فتاده است، خاقانی، چنان تنگی در او از جوش ماهی که نبود جای دُر در گوش ماهی، سلیم (از آنندراج)، شد از موج آن بیکران بحر قیر پر از گوش ماهی هزارآبگیر، ملاعبداﷲ هاتفی (از آنندراج)، ، پیاله که از صدف سازند، (برهان)، پیالۀ صدفی، (رشیدی)، پیالۀ شراب ازصدف، (از مجموعۀ مترادفات ص 83) : یک گوش ماهی از همه کس بیش ده مرا تا بحر سینه جیفۀ سودا برافکند، خاقانی، یک گوش ماهیی بده از می که حاضرند دریاکشان ره زده عطشان صبحگاه، خاقانی، باده به گوش ماهیی بیش مده که در جهان هیچ نهنگ بحرکش نیست سزای صبحدم، خاقانی
گیاهی است از تیره گزنه ها که یکساله است و برخی گونه های پایا نیز دارد. برگهایش بیضوی و منفرد و کامل و گلهایش سبز رنگ و دارای آرایش گرزن میباشند. ارتفاع این گیاه بین 30 تا 80 سانتیمتر است. غالبا گیاه مذکور روی دیوار های مخروبه و دور از سکنه میروید. در طب عوام بصورت ضماد و جهت رفع ناراحتیهای بواسیر بکار میرود بعلاوه بعلت دارا بودن مقدار کمی نیترات پتاسیم مدر نیز میباشد اذن الفار حشیشه الرمل حشیشه الزجاج
گیاهی است از تیره گزنه ها که یکساله است و برخی گونه های پایا نیز دارد. برگهایش بیضوی و منفرد و کامل و گلهایش سبز رنگ و دارای آرایش گرزن میباشند. ارتفاع این گیاه بین 30 تا 80 سانتیمتر است. غالبا گیاه مذکور روی دیوار های مخروبه و دور از سکنه میروید. در طب عوام بصورت ضماد و جهت رفع ناراحتیهای بواسیر بکار میرود بعلاوه بعلت دارا بودن مقدار کمی نیترات پتاسیم مدر نیز میباشد اذن الفار حشیشه الرمل حشیشه الزجاج